دقيقه ها - ساعتها - روزها

ساخت وبلاگ
23 آذر من را صدا کرد معاون و در مورد نامه شاخصهای ارزیابی عملکرد داد و بیدادی سر من راه انداختکه چرا دیر شده آنی بوده 6 آذر ارجاع دادم 13 آذر تازه دیدی! الانم جواب ندادی ای بابا آهان! بعدم این که این مهمتر بوده یا همایش؟ انگار من رفتم مهمونی اومدم بگم 6 آذر هفته اوج بودجه بود و... گفت حرف نزن . توجی دقيقه ها - ساعتها - روزها...
ما را در سایت دقيقه ها - ساعتها - روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tarlan2010o بازدید : 152 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:28

ای بابا چه قققققدر نمی خواستم امروز بیایم اداره چقدر دوست نداشتم اصلاً چشمهایم را باز کنم :( ک ارانه؟ کم داده! چه گه چه مزخرف و ...م د ی ر  موافقت هم نمی کند بروم! احمقانه است:( ت ولدم بود 5 ش نبه ... همسرک رفته بود و یک ست ن ق ره می خریده بودی زیبا بود ولی در 42 س ا لگی به نظرم باید ط ل ایش را با ن دقيقه ها - ساعتها - روزها...
ما را در سایت دقيقه ها - ساعتها - روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tarlan2010o بازدید : 149 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:28

اوه!

بله

بله

:)

بعد سه سال؟

سه سال شد از ر و س ی ه رفتن؟؟؟

تصمیمم را گرفتم ، بار و بندیل را جمع کردیم و در کمال تعجب مامان هم با ما همراه شد :) و رفتیم که رفتیم:)

خوب بود؟

آه . بله . فکر کنم خوب بود . یک فرصتی دادکه دوباره یک ذره با خودم سلام و علیک کنم :)

ببینم کجا هستم و چه می خواهم و چه می خواسته ام...

+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۶ساعت 9:40  توسط ترلان كرماني  | 
دقيقه ها - ساعتها - روزها...
ما را در سایت دقيقه ها - ساعتها - روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tarlan2010o بازدید : 154 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:28

یعنی ...  بیزارم الان ...  از همه چیز...  از تمام زندگی . از هر چه بوده و هر چه هست... نمی دانم  چه کاری درست است... نمی دانم کی راست می گوید و کی دروغ ؟؟؟  امیدوارم کاری که می کنم بیخود نباشد...  زیاده خواهانه نباشد...  اگر درست شد... اگر هم نشد خدا راههای بهتری در زندگی جلویمان بگذارد...  دلم می خ دقيقه ها - ساعتها - روزها...
ما را در سایت دقيقه ها - ساعتها - روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tarlan2010o بازدید : 135 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:28

هزار سال است می خواهم بنویسم اینجا... و هی نمی توانم چقدر هم نوشتن خوب است و چقدر هم به من کمک می کند ... البته باید ناشناسِ ناشناسِ ناشناس باشی که بتوانی راحتِ راحتِ راحت بنویسی... از این سه سالی که بر من گذشت... از این لحن سرد و غریبه و بداخلاق رییس بلافصلم که هنوز هم که هنوز است اذیتم می کند... ا دقيقه ها - ساعتها - روزها...
ما را در سایت دقيقه ها - ساعتها - روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tarlan2010o بازدید : 157 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:28